-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خردادماه سال 1384 21:34
اهایییییییییی ملت !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱ این چه رسم روزگاره -0من چی کاره بیدم - یکی نیست بگه بچه جون بگه آخه عوضی تو رو چه به گفتگو در مورد رئیس جمهور برو به زندگیت برس خب بزار از این به بعد بی تعارف حرف بزنیم راستش به این نتیجه رسیدم دادن آدرس وبلاگم به دختر عموم واقعا کار خطرناکی بود و خوب شد که خر نشدم راستش با...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 خردادماه سال 1384 21:43
خب امروزم تموم شد و من هیچ پیشرفتی نکردم فقط امشب دایی مامانم اومد خونه ما که واقعا مفید بود در چند مورد صحبت شد . اولیش انتخابات که من که قبلا با احمدی بودم ( و امروز فهمیدم طرف تک تیر انداز بوده ) به این نتیجه رسیدم که معین واقعا بهتر از همه و شایسته تره مخصوصا با شنین حرفایی که تو دانشگاه علم و صنعت تهران زده مساله...
-
یه چیزه دیگه
جمعه 20 خردادماه سال 1384 16:00
اگه ممکنه واسم بنویسین آهنگ سایت شما رو یاد چی میندازه و در ضمن شما اگه جای من بودین آدرس این وبلاگو به فامیلاتون میدادین یا نه ممنون منتظر نظراتون هستم باور کنین برای من خیلی مهمه که شما به این ۲ سوال جواب بدین ...........
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 خردادماه سال 1384 15:48
خب یه کم آروم شدم بهتره بنویسم ( نوشتن آرومم میکنه) از محمد پسر عموم بگم که کاراش واقعا خنده داره بعد از خریدن سیستم صوتی واسه ماشینشون که ۸۰۰ هزار تومن ( دست بالاش) اب خورد حالا نوبت مسافرتش شده منظورم اینه که دیروز به خانم گفته تا ۶ ماه دیگه میخوا برم آمریکا به نظز مت این پسر عموی ما دیونهست البته قبلا هر وقت باهاش...
-
خیلی عصبانی هستم
جمعه 20 خردادماه سال 1384 15:32
حتی فکرشم نمیتونی بکنی که الان در چه حالی هستم عصبانی ام بد جوری عصبانیم از دست زمین و زمان گله دارم حوصله هم ندارم از این شانس گند خودم بیزارم از این زبون لعنتی که هیچ وقت مواقع لزوم نمیتونه حرفشو بزنم بدم میاد از خاطره های تلخ که تو ذهنم مرور میشن متنفرم از به یاد اوردن قبرستون تو ذهنم حال عجیبی پیدا میکنم از فامیل...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 21:37
bezoody khaham nevesht kheily chyza bayad rooshan beshe
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 خردادماه سال 1384 22:23
خیلی وق بود میخواستم بنویسمملی فرصت نکردم اما حالا میخوام تمام استفاده رو ببرم
-
خب دیشب مرادی on شد
سهشنبه 17 خردادماه سال 1384 12:50
بعد از این همه وقت جالب بود ولی نشد چت کنم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1384 20:45
خب یه سفر رفتیم چادگان اطلاعات کاملتر تو همین چند روزه bye
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 خردادماه سال 1384 09:08
چون مطمئن نیستم کی دوباره فرصت ÷یدا میکنم مینویسم دیروز با بچه های خونواده رفتیم سینما فیلم بدی نبود رفتن ما هم جالب بود و جالب تر از همه رفتار مریم برای گرفتن کلید ماشین بابام بود ÷ یه بار هم از دهنش ÷رید که باید کلید رو بدی واقعان خندم گرفت خودشم خندش گرفت یاد اولای خودم افتادم اولا منم همینطوربودم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 خردادماه سال 1384 23:25
حرفاش طلاست : سونیکو میگم : sonic_zerocool: khoob...bebin....ye pesar nabayad ehsasatesho tamam va kamal be ye dokhtar bege...in rule number 1 hast
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 خردادماه سال 1384 23:12
شاگردی از استادش پرسید:"عشق چیست؟" استاد در جواب گفت:"به گندمزار بروو پر خوشه ترین شاخه را بیاور.اما در هنگام عبور از گندمزاربه یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟" شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:"چه اوردی؟"و شاگرد با حسرت جواب داد :"هیچ!هر چه جلو می رفتم خوشه های پر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1384 12:59
دارم به خودم فکر میکنم به عشق و به یه آدم تنها که عاشقی براش زوده خیلی زود الان داشتم با مریم چت میکردم مطمئن ام یکی از معدود آدمایی هستش که منو میفهمه خیلی ازش خوشم میاد .............. فقط همین . هنوز آدرس وبلاگ رو نداره اما خیلی مشتاقه ( نمیدونم چرا )
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1384 12:45
خب بی صبرانه منتظرم بیاد راستی ببخشید که مجبور شدم بعضی مطلب ها رو حذف کنم آخه ممکن بود در آینده دردسر ساز بشه فعلا تا بعد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 خردادماه سال 1384 11:23
راستی باید یه تغییراتی بدم چند تا مطلب اضافی هست که باید سر به نیست بشه آخه بزودی مهمون داریم نمیدونم کاری که دارم میکنم درسته یا نه تصمیم گیری باشه واسه بعد البته چون دلم میخواد یه روز همه خاطراتمو اینجا بنوسم شاید بهتر باشه هیچکدوم از فامیل آدرس اینجا رو نداشته باشه. راستی بابام میدونه سایت دارم ولی مدونه ادرسش چیه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 خردادماه سال 1384 11:06
خب دیروز تو کافی نت اتفاق بدی افتاد یارو یهو رفت رو ویبره احتمالا صرع داشت
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 15:29
لعنت به این شانس من حوصله ندارم همینو بگم که یه چیزایی حس میکنم
-
چه زود تموم شد
جمعه 6 خردادماه سال 1384 11:47
مدرسه تموم شد ۱۳ سال انتظار به پایان رسید پیش دانشگاهیییییییییییییییی تمووووووووووووووووووووووومممممممممممممم شد
-
یادی از اون روزا که هوسهایی بلند در سر داشتم و حالا پشت دیواره
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1384 17:50
اینو چند وقت پیش موشته بودم لی اون موقع معنیشو نفهمیدم ::: درهیروشیما..بخاطرآزمایش بمب اتمی امریکا!..زخمی شدم... درجنگ ویتنام....دستم راازدست دادم..... درکامبوج....عینکم را درجشمانم خورد کردند.... درمیدان تین آمین....دستگیرشدم.... درمیدان آزادی......شلاق خوردم.... درمیدان....گلها.....سنگسارشدم........
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1384 21:12
اینم تشکر از علی جون که خیلی میخوامش!!!!!!!!!!۱۱۱
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 11:37
امروز اصلا حوصله ندارم راستی چرا هیچکس نظر نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 22:53
وقتی جای خنده غم میشینه روی لبام وقتی که شب میرسه آسموتشنیه ی نوازشم خسته از خستگیام وقتی که دستای من گرمیه دستی میخواد وقتی یه لحظه خوشی به سراغم نمیاد تو می تونی غمامو خاک کنی گونه های خیسمو پاک کنی تو می تونی دلمو شاد کنی تو میتونی منو از درد وغم آزاد کنی ماه همیشه عاشقه تو همیشه عاشقی تویی که مسبب لذت دقایقی به تن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 22:46
این متنو نصف شب در حالی که واقعا حالم گرفته شده تو یه وبلاگ دیدیم: مشخصه اصلی ایران ۱-اگه دیدین جائی که هستید آقایون راننده خیلی مهربونن طوری که دخترخانوم های خوشگل و مامانی رو میبرن خونشون تا خستگی در کنن!!!و در راه خدا هم یه پولی بهشون میدن و بعد اونارو میرسونن به مقصدشون و تازه شمارشونم به طرف میدن که بعدا هم بتونن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 18:34
خدایا هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی خدایا به هر که و به هر چه دل بستم ، تو دلم را شکستی عشق هر کسی را که به دل گرفتم ، تو قرار از من گرفتی هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم ، در سایه امیدی ، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم ، تو یکباره همه را بر هم زدی و در...
-
لعنت به هر چی جمعه است
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 18:26
همه جمعه ها یه شکله : صبح جلسه ------ظهر نهار -------عصر جلسه حالا دیگه همه فامیل تو جلسه شرکت میکنن عمه زن عمو و دختر عمو ( مریم عضو جدید هئت مدیره هستن ) واقعا پایه خنده شده خب منم اشتباه کردم که اومدم فکر کردم واقعا به من احتیاج دارن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 10:27
بلاخره لو رفت بابام نشسته اینجا و میگه اینا چیه این تو ...........
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1384 21:49
ستاره هر چقدر هم به بقیه نگاه کنه چیزی از اون کم نمی شه سخاوت ستاره خیلی زیاده
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1384 21:47
از خونه خانم با یه عالمه پسر و دختر که همه منتظر شام هستن و محمد حسین که حمش بغل من و امیر حسین پلاسه تا بعد
-
با میلاد و حسام تو کافی نت
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 10:14
Be Asemoon Negah Mikoni Por Az Setarehast .Doost Dari Kodoom Male To Bashe ??? Be Ooni Ke Kam Noortare Ghane Bash Chon Ooni Ke Az Hame Bozorgtar o Por Noortare Ro Hame Negah Mikonan o Oon Ham Be Hame Negah Mikone
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 09:56
عید شما مبارک hamchon parandeke bashokoh be parvaz dar miayad. bal migoshayad o parvaz konan migozarad. micharkhad o aram br hava milagzad. adame ra niz havaye parvaz dar sar ast. ta dor shavad rahash ra byabd va dar aramesh be jostejo pardazad. hamchon parande ke br zamin minshinad bal jame mikonad dane bar michinad...