توی این چند روزه اتفاق های زیادی افتاد.. اولین و مهمترینش مامان بود که یه جورایی شبیه فیلما شده.. چشاش داره از حدقهمیزنه بیرون ..( قراره در این مورد چیزی به فک و فامیل نگیم تا خودشون بفهمن.. ))

موضوع دوم علی بختیاری بود.. اقا من نمیدونم چرا هر وقت لازمش داریم نیستش.. اخه این دفعه بلیت اتوبوس اصفهان گیرم نمی اومد یه زنگ زدیم به علی بلکه بتونیم یکی دوتا از جاهای تاریخی تهران رو ببینیم که علی اقای ما تهران نبود ((طبق معمول با هانیه خانم ــ نامزدش ــ بیروناز تهران سیر میکردن.. -- اخ یادم بندازین بعدا راجع به هانیه  و علی بیشتر واستون تعریف کنم..

موضوع سوم کارخانه حاج ماشاا.. بود که قراره راهش بندازن که من واسه اولین بار رفتم زمینسو دیدم.. حالا حالا ها کار داره..  راستی اکبر هم یه چیزایی از اینجا فهمیده..

موضوع چهارم.. اینه که من واقعا از اینکه بلاگ علیجون بسته شده ناراحتم ..

موضوع پنجم..   این یکی بماند .. اینجا نمیشه گفت .. فامیل میان سر میزنن    باشه تا بعد...

راستی مطلب اخر ۱۵۰ ساعت دیگ اینترنت شارژ کردم اما پسورد اون رو هم عوض کردم .. اخه یه نفر بدون اطلاع من از اکانتم استفاده میکرد

الان بابام گیر دده که برو بخوابم  تا بعد بای   ...

منتظر نظرت هستم.. در مورد همه چیز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد