خب تصمیم گرفتم  خونه تکونی اتاقم رو بیخیال شم( از همون اولش هم حس میکردم من از پس اینجور کارای طاقت فرسا بر نمیام)  حالا تصمیم گرفتم اینجا رو خونه تکونی بکنم  پس  واسه چند وقتی بهم اجازه بدین تا دوباره برگردم ..

خب به نظر شما از قالبش شروع کنم چطوره؟؟؟؟؟؟  یا شایدم بهتره اول اهنگشو عوض کنم؟؟!!!!

 

سال نو مبارک

راستش خیلی دلم میخواد اینجا رو یه خونه تکونی حسابی بکنم اما اول بایداز اتاقم شرو کنم

راستی اهنگ بلاگ عوض شد نظرتون در رابطه این اهنگ مهمه   نظر بدین   .. راستی یه چیزه دیگه با خبر شدم که اکبر گنجی ازاد شده .. واقعا خبر خوشحال کننده ای بود

گران ترین ها

کت و شلوار 

 
 گرانقــیمت ترین کـت و شلوار جهان متعلق به شـرکت کـیــــتون ایتالیا بوده که 30 هزار دلار (25

میلیون تومان) قیمت دارد.

  
خرس عروسکی 

   
 گرانقیمت ترین خرس عروسکی جهان که در آلمان تولید گشته 43 هزار دلار (36 میلیون تومان)

قیمت دارد. خز های آن از طلا و چشمان آن نیز از یاقوت و 20 قطعه الماس ساخته شده است.

دهان این عروسک نیز از طلا میباشد

 

توالت فرنگی

 

گرانقیمت ترین توالت فرنگی جهان متعلق به کارخانه توتو ژاپن بوده و نیورست نام دارد. این توالت

فرنگی کاملا اتوماتیک بوده: باز و بسته شدن در آن خودکار، شستسوی خودکار، دارای کنترل از راه

دور، فلاش تانک آن خودکار، خوشبو کننده هوا خودکار. قیمت این توالت لوکس 5 هزار دلار (4 میلیون

تومان) میباشد
 
ساعت

 
- گرانقیمت ترین ساعت جهان چوپارد نام داشته و ساخت سوییس میباشد. این ساعت از 2000

قطعه برلیان به وزن 66 قیراط الماس تشکیل یافته است. قیمت این ساعت 1 میلیون و 130 هزار

دلار (1 میلیارد تومان) میباشد
  
- دومین ساعت گرانقیمت جهان نیز ساخت سوئیس بوده و از 740 قطعه مجزا تشکیل یافته و بند آن

از پوست سوسمار میباشد. قیمت این ساعت یک میلیون دلار (850 میلیون تومان) است. 

 
 
اتومبیل

 

- گرانقیمت ترین خودرو جهان انزو متعلق به شرکت فراری میباشد. این خودرو 660 اسب بخار قدرت

داشته و 12 سیلندر میباشد. قیمت این خودرو 650 هزار دلار (550 میلیون تومان) است
    
- دومین خودرو گرانقیمت جهان متعلق به کارخانه سالین بوده و 750 اسب بخار قدرت دارد.قیمت این

 خودرو 562 هزار دلار(477 میلیون تومان) میباشد.
  
- سومین خودرو گرانقیمت جهان متعلق به کارخانه مرسدس بنز بوده و 670 اسب بخار قدرت،و 8

سیلندر میباشد.قیمت این خودرو 450 هزار دلار(382 میلیون تومان) میباشد.


  چند وقت قبل به کتابچه مهارت های زندگی یکی از دوستان نگاه می کردم به مطلب جالبی برخوردم که در زیر به آن اشاره می کنم:

وقتی بجه بودم دلم می خواست دنیا را عوض کنم.


بزرگتر که شدم گفتم : دنیا بزرگ است کشورم را تغییر می دهم .


در نوجوانی گفتم : کشور خیلی بزرگ است بهتر است شهرم را دگرگون سازم .


جوان که شدم گفتم : شهر خیلی بزرگ است محله ی خود را تغییر می دهم .


به میانسالی که رسیدم گفتم : از خانواده ام شروع کنم .


در این لحظه آخر عمر می بینم که باید از خودم شروع می کردم. اگر تغییر را از خودم آغاز کرده بودم، خانواده ام، محله ام، شهرم، کشورم و جهان را به قدر توانم تغییر می دادم .  


پس، بیائید جهانی فکر کنیم و منطقه ای عمل کنیم.

 

 

چرا هیچکس نظر نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ساده لوح


   یک مربی حیوانات سیرک , می تواند با نیرنگ بسیار ساده ای بر فیل ها غلبه کند : وقتی فیل هنوز کودک است , یک پایش را به تنه درختی میبندد . فیل بچه , هرچه هم که تقلا کند , نمی تواند خودش را آزاد کند . اندک اندک به این تصور عادت می کند که تنه درخت از او نیرومند تر است .
   هنگامی که بزرگ می شود و قدرت شگرفی می یابد , تنها کافی است یک نفر طنابی دور پای فیل گره بزند و او را به یک نهال ببندد . فیل تلاشی برای آزاد کردن خودش نمی کند .
   همچون فیل ها , پاهای ما نیز اغلب اسیر بند های شکننده اند. اما از آنجا که هنگام کودکی به قدرت تنه درخت عادت کرده ایم , شهامت مبارزه را نداریم. بی آن که بفهمیم تنها یک عمل متهورانه ساده برای دست یافتن ما به آزادی کافی است .

                                                                                              پائولو کوئلیو

بابا مهندس

 قابل توجه بچه های دانشگاه (مخصوصا صنایع فیروزکوه ) خودمون

مهندس کیه؟......
- مهندس واقعى همین که جورابهایش را لنگه به لنگه نپوشیده باشد، خود را شیک پوش میداند.
 
 
٢- مهندس واقعى براى روز تولد همسرش، یک مجموعه کامل پیچ گوشتى مى خرد.
 
 
٣- مهندس واقعى، مجموعه کلمات غیر فنى که به کار مى برد ٨٠٠ تا بیشتر نیست.
 
 
٤- مهندس واقعى قانون دوم ترمودینامیک را از حفظ است ولى اندازه پیراهن خودش را نمى داند.
 
 
٥- مهندس واقعى در جواب این که ؟ «روز خوبیه. مگه نه ؟» مى گوید: «٧٠ درجه فارنهایته، ٢٥ درجه سانتیگراده و ٢٩٨ درجه کلوین».
 
 
٦- مهندس واقعى این حس را در شما به وجود مى آورد که دارید با بوق اشغال مکالمه مى کنید!
 
 
٧- مهندس واقعى، سیاستش در به دست آوردن یک جاى پارک براى ماشینش که اسمش روى آن نوشته شده باشد و یک دفترکار با پنجره، خلاصه مى شود.
 
 
٨- مهندس واقعى، محض خنده لاستیکهاى ماشینش را جابجا مى کند.
 
 
٩- مهندس واقعى محتویات کیفش عبارت است از یک پیچگوشتى فیلیپس، یک کپى از کتاب فیزیک کوانتوم و یک نصفه ساندویچ کره و مربا.
 
 
١٠- مهندس واقعى فکر مى کند که جشن هالوین همان کریسمس است زیرا OCT ٣١ = DEC ٢٥ (اگر نفهمیدید، معنیش این است که مهندس واقعى نیستید.)
 
 
١١- و بالاخره مهندس واقعى کسى است که مطالب گفته شده در بالا، اصلاً برایش خنده دار نیست

 

 

 

سلام به همه   امروز ۴ شنبست و من دارم بر میگردم اصفهان .. الانم کلاس دارم باید برم

الان توی خونه جدیدم و بیکار نشستم..... چرا کسی محل نمیزاره؟؟؟؟؟؟؟؟

 

چرا؟

چرا وقتی حاضر نیستی صد تومن به یه آدم مستحق بدی  ٬ بقیه باید فکر کنن که تو آدم خیر خواهی هستی

چرا وقتی برای ماژیک و خط لب و رنگ مو 

یا برای یه روزنامه و مجله ورزشی و عکس فلان بازیگر هوار تومن خرج می کنی

انتظار داری بچه گدا بابت یه صد تومنی که با کلی منت بهش دادی  از تو تشکر کنه

 

چرا وقتی نمی تونی حرف و صحبت هم کار ٬ هم رزمت رو بپذیری ٬ آدم دموکرات و طرفدار آزادی بیان نشون بدی

چرا وقتی از اقتصاد هیچی نمی فهمی ٬ درباره تفاوت برنامه اقتصادی دولت جدید و قدیم صحبت می کنی   

چرا وقتی قلمت یه شکل خاصیه ٬ وانمود کنی که خیلی سطح بالا می نویسی

سلام . ۲ باره برگشتم .. فقط میخوام یه چیزی رو بگم .. حقا علی خیلی واسه بلاگش زحمت میکشه   من الان ۲ ساعته دارم دنبال چند تا موزیک واسه بلاگ اون میگردم اما  نمیشه....

من دیگه باید برم کار دارم .. بعد میام

لعنت به این زندگی

شانس ما رو باش  بدبختی پشت بد بختی

این چه زندگیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   خب صبر کنین تا بگم

دیشب رفتیم دیدن عمو رضا .. یه یک ساعت و نیم طول کشید خلاصه بعد از برگشتن دیدیم پشت در از داخل قفله .. بله درسته دزد اومده بود خونمون و خونه رو خالی کرده بود.. ا  ..خیلی شانسمون گفته بود ۲.۵ میلیون تراول زیر فرشا بوده + لپ تاپ من که زیر تخت بود  که یادشون رفته بوده (یا شاید هم ندیدن)   اما ۴ تا فرشامون رو بردن که اقلا ۴-۵ میلیونی میشده  خلاصه کلام که بابام خیلی حالش بد بود

الان باید برم تا بعد

چرا هیچکس نظر نمیده؟؟؟

 

دیگه چی؟؟؟

خب هنوزم بعد از یه یک هفته فیروز کوهم  درسا سخته و من هم اس و پاسم الان هم خونه سیامک و مسعودم و وضعیت خونه هم مشخص نیست  

مطلب امروز رو مسعود زحتشو کشیده (با تشکر فراوان):

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یه تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیری از بغلش رد شد که توش چند تا ماهی بود. از مکزیکی پرسید: چقدر طول کشید که این چند تا ماهی رو گرفتی؟ مکزیکی پاسخ داد: مدت زیادی طول نکشید.

آمریکایی: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا ماهی بیشتری گیرت بیاد؟

مکزیکی: چون همین تعداد هم برای سیر کردن خانواده ام کافیه.

آمریکایی: اما بقیه وقتت رو چی کار می کنی؟

مکزیکی: تا دیر وقت می خوابم ، یه کم ماهیگیری می کنم ، با بچه هام بازی می کنم ، بعد میرم تو دهکده می چرخم. یه گیلاس مشروب می خورم و با دوستانم شروع می کنیم به گیتار زدن و مشروب خوردن و خوشگذرونی. خلاصه این هم زندگی ماست.

آمریکایی: ببین من تو هاروارد درس خوندم و می تونم کمکت کنم. تو باید بیشتر ماهیگیری کنی . اون وقت می تونی با پولش یه قایق بزرگتر بخری . بعد با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم اضافه می کنی. اون وقت کلی قایق برای ماهی گیری داری !

مکزیکی: خوب بعدش چی؟

آمریکایی: به جای اینکه ماهی ها رو به واسطه بفروشی ، اونها رو مستقیما به مشتری ها می دی و برای خودت کار و بار درست میکنی ... بعدش کارخونه راه می اندازی و به تولیداتش نظارت می کنی ... این دهکده کوچک رو هم ترک می کنی و میری مکزیکوسیتی ... بعدا لس آنجلس و از اونجا هم نیویورک ... اونجاست که دست به کارهای مهم تری میزنی.

مکزیکی: اما آقا ! این کار چقدر طول میکشه؟

آمریکایی: پونزده تا بیست سال!

مکزیکی: اما بعدش چی ؟

آمریکایی: بهترین قسمتش همینه: موقع مناسب که گیرت اومد میری و سهام شرکتت رو به قیمت خیلی بالا می فروشی! این کار برات میلیون ها دلار عایدی داره.

مکزیکی: میلیون ها دلار !!! آه! خب بعدش چی؟

آمریکایی: اون وقت باز نشسته می شی! میری یه دهکده ساحلی کوچیک ، جایی که میتونی تا دیر وقت بخوابی ، یه کم ماهیگیری کنی ، با بچه هات بازی کنی ، بری دهکده و یه گیلاس مشروب بنوشی و تا دیر وقت با دوستات گیتار بزنی و آواز بخونی و خوش بگذرونی ...

به نقل از چلچراغ

***

حالا به این سؤال پاسخ بدید:

این همه تلاش ... خُب بعدش چی؟...   لطفا نظر بدید  متشکرم

نظر بدین plz

ای کسانی که مامور دفن من هستید مرا در تابوت سیاه بگذارید تا مردم بفهمند همه سیاهی
دنیا را کشیده ام دستهایم را از تابوت بیرون بگذاریدتا همه ببینند هیچ چیز با خودنبرده ام
چشمهایم را باز بگذاریدتا همه بفهمند تا آخرین لحظه عمرم منتظر بوده ام ودرپایان تکه
یخی برسر مزارم بگذاریدتا دراولین طلوع خورشیدآب شودومن فکر کنم کسی برایم گریه
می کند آخه من کسی راندارم تابرام گریه کند تنها یار می خواستم باشه که اونم بی وفایی
.کرد

خب الان تو سایت دانشگاهم و اعصابم شدیدا خورده!!!

از یه طرف ۱۸۰هزار تومن بابت خونه فیروز کوه ضرر دادم

از طرف دیگه این تحقیق های دکتر جمالی اعصابم رو خورد کرده .. --- بهمون هفته اول ۴ تا تحقیق بهمون داده و واسه پس فردا هم تحقیق ها رو باید تحویل بدیم --- .. اگه کسی در مورد یکی از مطالب زیر تحقیقی چیزی داره لطفا به من هم بگه:

۱ - business plan

۲-فرایند تصمیم گیری  : فرایپند تصمیم گیری چیست و از چه اجزایی تشکیل شده است؟

۳-انواع تصمیم گیری و کاربرد هر یک.

و اخریش  روش ahp در تصمیم گیری  به زبان ساده ((فرایند سلسله مراتبی تصمیم گیری ))

البته من واسه شماره ۱ و ۲و ۴ یه چیزایی بدست اوردم اما نمیدونم خوب هستن یا نه؟!! خلاصه بگم از دست این دانشگاه یه جورایی خسته شدم

و راستی مطلب امروز

بی رحم تر از "سقوط"

آلودگی هوا، قاتلی است که با پنبه سر می برد و به همین دلیل است که‌ آنطور که باید و شاید، جدی گرفته نمی شود.
مطابق آمار اعلام شده از سوی سازمان بهشت زهرا، در یک ماه گذشته، 107 نفر بر اثر بیماری تنفسی ناشی از آلودگی هوا، در تهران، فوت کرده اند.
این تعداد قربانی، برابر است با تعداد کشته شدگان سانحه هواپیمای سی 130 در جنوب غربی تهران.
با این حال، تفاوت قاتلی به نام "سقوط" با قاتل دیگری به نام "آلودگی هوا" این است که اولی، "ناگهان، آشکار و با هیاهو" به قتل می رساند ولی دومی، "آرام، پنهان و بی سر و صدا" می کشد.


همین تفاوت، باعث شده است که مرگ 107 نفر در سقوط هواپیما به طور جدی، جامعه را متاثر کند، عزایی بزرگ در کشور برقرار کند، ده ها و صدها پیام تسلیت و همدردی صادر شود، کمیته حقیقت یاب تشکیل شود، مجلس، دولت و قوه قضاییه، به تکاپو بیفتند و موضوع، تا مدت ها در صدر اخبار رسانه ها و در کانون توجه افکار عمومی قرار گیرد.
اما مرگ 107 نفر دیگر در همان شهر، اما بر اثر عارضه ای دیگر، هیچ تالمی را بر نمی انگیزد، کمیته حقیقت یابی را شکل نمی دهد و مسوولان و مردم را به تکاپویی در خور وادار نمی کند.
"سقوط"، فقط راکبان هواپیما و گاه ساکنان محل سقوط را می کشد ولی "آلودگی هوا"، قاتلی است که در همه جای شهر حضور دارد و کمر به قتل همه بسته است.
"سقوط"، می کشد و تمام می شود ولی "آلودگی هوا" کسانی را که بتواند، قربانی می کند و دیگران را تا سر حد توان، آشکار و نهان، مسموم می کند.
راستی، آیا، فکرش را کرده اند که تاکنون چه حجم بزرگی از گازهای سمی و ذرات معلق مرگبار، جذب ریه ها، خون و بافت های بدن مان شده و چقدر از طول عمرمان کاسته است؟!


اینم متن امروز  تا بعد

 

صداقت و دیگر هیچ

250 سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم یه ازدواج گرفت با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند .
وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود ، دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت . مادر گفت : تو شانسی نداری ، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا .
دختر جواب داد : می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند ، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم .
روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت : به هر یک از شما دانه ای می دهم ، کسی که بتواند در عرض 6 ماه زیباترین گل را برای من بیاورد ، ملکه آینده چین می شود .
دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت .
سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد ، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آمیختند ، اما بی نتیجه بود ، گلی نرویید .
روز ملاقات فرا رسید ، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند .
لحظه موعود فرا رسید شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود .
همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است . شاهزاده توضیح داد : این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند : گل صداقت ...
همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند ، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود .
                                               

                                                                           پائولو کوئلیو

                                                               بر گرفته از وبلاگ ایرانی

این مطلبو از توی سایت دانشگاه مینویسم ..... اعصابم شدیدا از دست هم اتاقی ها و همچنین استاد ریاضیمون  خورده  اخه بخاطر ۵ دقیقه دیر کرد منو راه نداد سر کلاس(( واقعا همه جای ادم میسوزه مخصوصا اگه از اصفهان بخاطر همین درس ریاضی پاشی بیای اینجا

راستی الان کنار یکی از بچه های دانشگاهم ..(( اسمش مجید معروف به حاجی))   .. از اون بچه های خیلی باحال که یه شب هم مهمونش بودیم .. حتما در اینده یه عکس ازش میزارم تو بلاگ