کسی نظر نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام ..

زود برم سر اصل مطلب

امروز داشتم امار وبلاگمو میدیدم .. دیدم خیلی از بازدید کنندگان از طریق گوگل . با  سرچهایی مثل : دانشگاه ازاد اسلامی واحد فیروز کوه   نا نتیجه امتحانات دانشگاه فیروزکوه بلاگ منو یدا کردن

میتونم حدس بزنم این افراد دنبال چی میگردن  احتمال زیاد دنبال نتیجه امتحانات ترم دوم خودشون هستن..

خب منم مثل همه اونا مهندسی صنایع فیروز کوه میخونم .. و البته خوشبختانه--یا متاسفانه ترم دیگه رو توی شهر خودم(اصفهان) میخونم - میهمان گرفتم

خب بهتره سایت اعلام نتایج امتحانات دانشگاه ازاد فیروزکوه رو اعلام کنم....

  دانشجوهای عزیز دانشگاه وامونده فیروزکوه میتونن از سایت زیر نتایج امتحاناتشونو ببینن...

                        http://www.iaufb135.ir/info.aspx     

راستی نرین دیگه  سراقی از ما نگیرینا.. هر دفعه یه سری بزنین نظر هم بدین.. امیدوارم همه درساتونو  قبول بشین.  

خیر کسی محل نمیزاره....

 

خیر کسی محل نمیزاره....

 

یه عکس خیلی جالب ..... حتما ببینید

طریقه دیدن عکس: اول از همه بگزارید عکس کاملا لود شود و وبلاگم کاملا بالا بیاد ((بالا  بیاره))

به مدت ۳۰ ثانیه به مرکز عکس نگاه کنید.. یادتون باشه که موس نباید روی عکس باشه 

خالا موس رو ببرید روس عکی .. میبینید که عکس رنگی دیده میشه...

عکس رو  در  اینجا ببینید

 

 

ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!
مصر: درس می خواند و هر از گا هی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!
هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه واکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!
عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!
چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!
 اسرائیل: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید! (مرگ بر ا س ر ا ئـ ى ل )
گینه بی صاحاب!!: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!
کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!
 پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!
اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!
 انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!
رسیدیم به قسمت جالبش
ایران: عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده
که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! ؛(فهمیدین به منم بگین)  او چت می کند! خیابان متر می کند ودر یک کلام عشق و حال می کند!همه کار و همه چیز را میکند جز اینکه درس بخونه نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است!از من میشنوین بی خیال دانشگاه بشین بهتره (تفریهات بهتر و کم دردسرتر هست)خود دانی

خیر ....

انگار کسی نظری نداره؟؟؟

بدون شرح
ghashnge na?

یه مطلب دیگه از ابراهیم نبوی.. باید ییخشید که یهکم تنده...

خودمم خیلی از قسمتهاشو نفمهیدم..

مردم کوچه و خیابان
قبل از انتخابات: ایشاء الله یکی از خودشون می آد، رابطه با آمریکا برقرار می کنه راحت می شیم.
امسال: فقط دلم می خواد آمریکایی ها حمله کنند، می زنیم پدر شون رو در می آریم.
سال بعد: پدرمون در اومد، پس این آمریکایی ها کی می رن؟

پابرهنه ها در شهر
پارسال: خوب شد احمدی نژاد اومد، فقط اینه که می تونه پدر رفسنجانی رو دربیاره.
امسال: اگر هاشمی در انتخابات خبرگان انتخاب بشه فقط اونه که می تونه پدر احمدی نژاد رو در بیاره.
سال بعد: یادتونه قبلا انتخابات برگزار می شد؟

می جنگیم، می می ریم، سازش هم می پذیریم
دو سال قبل: دیگه خسته شدیم، هر روز یکی رو می گیرن، یک روزنامه رو می بندن، هر روز یک جا تحصن می شه.
یک سال قبل: دیگه خسته شدیم، هر روز ده تا رو می گیرن، روزنامه هم که نداریم، اجازه تحصن هم که نمی دن.
یک سال بعد: دیگه خسته شدیم، چرا آزادمون نمی کنن، چرا کیهان رو تعطیل کردن، چرا نمی گذارند بریم مهمونی.

مرگ بر بی حجاب، درود بر بدحجاب
یک سال قبل: انشاء الله احمدی نژاد می آد جلوی فساد رو می گیره، دیگه زن بدحجاب توی خیابون نمی بینیم.
امسال: انشاء الله فساد زیاد می شه، یک گروه آدم های فاسد می آن جلوی احمدی نژاد رو می گیرن، دیگه آدم توی خیابون این همه زن چادری نمی بینه.
سال بعد: خانم برو کنار، من مشتری نیستم.

خب به سلامتی رسیدم اصفهان و بعد از کلی وقت تونستم انلاین بشم... از این به بعد منتظر مطالب جالبتر و بهتری باشید

میخوام منفجر کنم....

خب به سلامتی رسیدم اصفهان و بعد از کلی وقت تونستم انلاین بشم... از این به بعد منتظر مطالب جالبتر و بهتری باشید

میخوام منفجر کنم....

خب حیلی وقته که نیومدم توی نت و ای کاش الان هم نکیاومدم .. اخه این کاغینت فیروزکوه صفحه کلید خوبی نداره و اصلا هم نمیشه فارسی تایپ کرد.. قعلا دستم به امتحانات  بنده  شنبه بر میگردم اصفهان  باید .. ببخشید که بازم نمیتونم تایپ کنم.... تا بعد...  

من نمیدونم این علی من نزدیک کنکور رفته وبلاگشو دو باره باز کرده واسه چی؟؟؟؟؟

اخه مرد حسابی تو ۶ ماهه اونو یستی الان دم کنکوریه یادش افتادی

فوتبال و مقایسه بازیکنان ایران از نظر سیاسی

خب چند روزی بود که اپ نکرده بودم... دقیقا از وقتی اومدم فیروزکوه....

اما عوضش این دفعه با دست پر برگشتم...   از متن ابراهیم نبوی در روزانلاین

از نظر ورزشی سیاسی علی دائی مثل اقای ........... ـ((البته نمیخوام این تیکه رو بنویسم -- بدلیل دانشجو بودن در دانشگاه ازاد))است، وزنه مهمی است و از وقتی تاریخ به یاد دارد، هست، فقط از سرش استفاده می کند، اما از جایش تکان نمی خورد. علی دایی از سرش خوب استفاده می کند، اما برای اینکه سرش در جای مناسب باشد، باید از پایش استفاده کند تا سرش را توسط پایش حمل کند، اما چون از پایش استفاده نمی کند، باید به جای اینکه سرش به توپ بخورد، توپ سرش را پیدا کند و تصادفا اتفاقی بیفتد.

علی کریمی مثل خاتمی است، باعث افتخار ماست، کارهای بزرگی می کند، اما جلو می رود، دور می زند و درست موقعی که باید بهترین کار را بکند، خسته می شود.

مهدوی کیا از نظر سیاسی مثل محسن سازگاراست، استارت هایش عالی است، اما وقتی ماشین اش ایراد پیدا می کند این استارت ها فقط باعث خالی شدن باطری اش می شود. او به سرعت حرکت می کند، از بقیه تیم جدا می شود و چشم به هم بزنی رفته است خارج.

خداداد عزیزی هم مثل گنجی است، شش سال پیش دوسال در اوج درخشش بود، حالا بکلی حذف شده است.

میرزاپور هم مثل کروبی است، یک دفعه می بینی پرواز می کند و سخت ترین شوت ها را می گیرد، بعد یک دفعه به قول خودش می رود نیم ساعت بخوابد، مسابقه را می بازد.
نکته مهم: نقش نحوست در بازی بسیار مهم است، دروازه بانی که رئیس جمهور کشور به او گل بزند، طبیعی است که هر کسی از راه برسد به او گل می زند.
یک پیشنهاد سازنده در مورد میرزاپور: پیشنهاد می کنم در بسته پیشنهادی هسته ای ایران برای اروپا میرزاپور را هم بگذاریم، بلکه با یک چیزی عوضش کنند.

سوم: یک مشکل اساسی فوتبال و سیاست ایران این است که ما وقتی یک اشتباه می کنیم، به جای اینکه اشتباهمان را اصلاح کنیم، آن را به شکل دیگری تکرار می کنیم. برانکو اعلام کرد: «فقط میرزاپور مقصر بود» به همین دلیل قرار است علی دائی که در مسابقه با مکزیک به دلیل کم تحرک بودن پایش خواب رفته و گفته می شود که نقرس گرفته است، در بازی پرتقال حذف شود و میرزاپوردر بازی بعدی هم حضور داشته باشد که امکان این را داشته باشد که به تقصیراتش ادامه دهد. علی دائی در پاسخ به این سووال که چرا با وجود اینکه پیر شده ای اما هنوز بازی می کنی؟ گفت: «من وقتی وارد زمین می شوم احساس جوانی می کنم.» خبرنگار سووال کرد: شما وقتی جوان بودید و احساس جوانی می کردید، چکار می کردید؟ علی دائی گفت: می رفتم پارک، روی چمن ها قدم می زدم.

چهارم: ما ایرانی ها عادت داریم که همیشه مشکل را در یک جای دیگر جستجو می کنیم. «هوشنگ نصیرزاده» گفت: «کفش های بازیکنان ما مناسب نبود و زمین بازی سه روز است که آفتاب می خورد.» وی همچنین اعلام کرد چون کره زمین در آلمان گرد است و ما عادت داریم در ایران روی زمین صاف بازی کنیم، به همین دلیل شکست خوردیم. وی پیشنهاد کرد برای بازی های بعدی کارخانه نایک و آدیداس کفش های مخصوص تیم ملی ایران را طراحی کرده و کره زمین تا هفته بعد مکعب بشود

با حجت جون توی سایت دانشگاهمون...  چه حالی میکنیم دوران دانشجوئی

خب خیلی وقته که اپ درستو حسابی نکردنم.. از یه طرف امتحانات نزدیکه از طرف دیگه اصلا ان نمیشم و در ضمن متن جالب هم گیر نمیارم.....  خیلی وقته که از اشناها هم خبری نیست... 

حیف که خیلی از حرفام رو نمیشه اینجا بنویسم.. ممکنه ملت شاکی بشن..

 و اما امروزی:  از  علیرضا :

اگر آینه های تو دلت یکی یکی شکسته شد. اگر پنجره قلبت به روی نور بسته شد. اگر که تو تاریکیها موندی. اگر که اون همه خاطره ها فراموشت شد! غصه گذشته ها رو نخور. اگر که دلت می خواد تا بدونی اون که دوسش داشتی کجاست، اگر هنوز فکر می کنی بهشت خدا اون بالا بالاها تو آسموناست! بدون که داری اشتباه می کنی. چون آدرسش انقدرها هم دور نیست.
غصه نخور عزیز من. راه پیدا کردنش خیلی راحته. فقط پاشو پنجره ها رو بازکن، بازم مث گذشته ها یک جور دیگه به آسمون نگاه کن. دوباره به یادبیار.به خاطرت بیار که واسه مسافرا، زندگی فقط یه فرصته. اگر نگات اون رو نمی بینه واسه اینه که رسم زمونه همینه! اما تو نکنه کم بیاری! دریچه قلب و خیالت رو بازکن. تصورش کن، بازم بهش نگاه کن!
 خیلی آسونه ها،بازم کمک می خوای؟؟ عزیزجون(!) یه لحظه چشماتو ببند... خوب بهش نگاه کن! می شنوی؟ ... :
یه لحظه چشماتو ببند ببین چقدر دوست دارم
شبا که خوابت نمیره منم به یادت بیدارم
گریه نکن برای من رسم زمونه همینه
من هنوزم پیشتم نگاه تو نمی بینه....

« من از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم... »

   خیلی دلمواسه امتحانات شور میزنه....  راستی من یه معضرت خواهی به شما بدهکارم  اخه خیلی غلط تو تایپ هام دارم   باید منو  ببخشید

توی این چند روزه اتفاق های زیادی افتاد.. اولین و مهمترینش مامان بود که یه جورایی شبیه فیلما شده.. چشاش داره از حدقهمیزنه بیرون ..( قراره در این مورد چیزی به فک و فامیل نگیم تا خودشون بفهمن.. ))

موضوع دوم علی بختیاری بود.. اقا من نمیدونم چرا هر وقت لازمش داریم نیستش.. اخه این دفعه بلیت اتوبوس اصفهان گیرم نمی اومد یه زنگ زدیم به علی بلکه بتونیم یکی دوتا از جاهای تاریخی تهران رو ببینیم که علی اقای ما تهران نبود ((طبق معمول با هانیه خانم ــ نامزدش ــ بیروناز تهران سیر میکردن.. -- اخ یادم بندازین بعدا راجع به هانیه  و علی بیشتر واستون تعریف کنم..

موضوع سوم کارخانه حاج ماشاا.. بود که قراره راهش بندازن که من واسه اولین بار رفتم زمینسو دیدم.. حالا حالا ها کار داره..  راستی اکبر هم یه چیزایی از اینجا فهمیده..

موضوع چهارم.. اینه که من واقعا از اینکه بلاگ علیجون بسته شده ناراحتم ..

موضوع پنجم..   این یکی بماند .. اینجا نمیشه گفت .. فامیل میان سر میزنن    باشه تا بعد...

راستی مطلب اخر ۱۵۰ ساعت دیگ اینترنت شارژ کردم اما پسورد اون رو هم عوض کردم .. اخه یه نفر بدون اطلاع من از اکانتم استفاده میکرد

الان بابام گیر دده که برو بخوابم  تا بعد بای   ...

منتظر نظرت هستم.. در مورد همه چیز

چند تاضرب المثل در مورد زن --

البته من با خیلیهاش موافق نیستم...

 

انگلیسی:

زن شری است مورد نیاز.

زن فقط یک چیز را پنهان نگاه می‌دارد آنهم چیزی است که نمی‌داند.

هلندی

وقتی زن خوب در خانه باشد، خوشی از در و دیوار می ریزد.

 استونی:

از خاندان ثروتمند اسب بخر و از خانواده فقیر زن بگیر.

فرانسوی:

آنچه را زن بخواهد، خدا خواسته است.

انتخاب زن و هندوانه مشکل است.

بدون زن، مرد موجودی خشن و نخراشیده بود.

 آلمانی:

کاری را که شیطان از عهده بر نیاید زن انجام می‌دهد.

وقتی زنی می‌میرد یک فقته از دنیا کم می‌شود.

کسی که زن ثروتمند بگیرد آزادی خود را فروخته است.

آنکه را خدا زن داد، صبر همه داده.

گریه زن، دزدانه خندیدن است.

 یونانی:

شرهای سه‌گانه عبارتند از: آتش، طوفان، زن.

برای مردم مهم نیست که زن بگیرد یا نگیرد، زیرا در هر دو صورت پشیمان خواهد شد.

 گرجی‌ها:

اسلحه زن اشک اوست.

 ایتالیایی:

اگر زن گناه کرد، شوهرش معصوم نیست.

زناشویی را ستایش کن اما زن نگیر.

زن و گاو را از شهر خودت انتخاب کن.

 

فردا۲ باره قراره برم فیروز کوه....

 

این دانشگاه ازاد اسلامی واحد فیروزکوه پدر ما رو داره در میاره

بابا خیلی پر رویی  اما نه ببخشید پر رو نیستی...  تو متخصص بد بخت کدن من هستی ... الان نمیگی من چطوری به بابام بگم یه اکانت ۱۰۰ ساعته دیگه واسم بگیره؟؟؟؟؟؟؟؟

پس چرا هیچکس مژحل نمیزاره؟؟  نکنه از روح میترسین؟؟؟

 

خب بالان دوباره برگشتم فیروز کوه.. خشبختانه اروم اروم دستگاهی کا بابام از چین وارد کرد داره راه می افته ..

نکته بعد خریدن موبایل واسه عموم بود  بلاخاره بابامو راضی کردم یه موبایل به عنوان هدیه واسه عموم بخریم .. اما انگار زیاد خوشش نیومد...  البته تشکری هم در کار نبود.. 

راستی یه مطلب دیگه.. یه نفر هست که از مجارستان هی میاد وبلاگ منو میبینه از این اقا یا خانم محترم تقاضا میکنم نوی قسمت نظرات ایمیل خودشونو وارد کنن  تا من بفهمم این وبلاگ وامونده من چه چیز جالبی واسشون داره؟؟؟